شرم

گونه هایت را دیدم

 

آنگاه

 

که از شرم سرخ شده بودند

 

و چشمهایت را

 

که عشق در آنها موج می زد

 

من صدای تپش قلبت را شنیدم

 

آنگاه

 

که صادقانه گفتم

 

" دوستــــــــــــت دارم "

 

 از کتاب عشق ، تنهایی و دیگر هیچ ...


مردی در زیر نور چراغ خیابان در جستجوی کلید گمشده اش بود ،


غریبه ای برای یافتن کلید گمشده این مرد ، به یاریش شتافت  و پس از سی دقیقه


جستجوی بی حاصل گفت :


ادامه نوشته








تو نباشی...

تو نباشی آنقدر گریه می کنم که خدا دنبالت بگردد

و دعوایت کند

بعد خودم برایش زبان در می آورم

مرسی که هستی

 و هستی را رنگ می آمیزی

هیچ چیز از تو نمی خواهم

فقط باش

فقط بخند

فقط راه برو

نه راه نرو می ترسم پلک بزنم

دیگر نباشی...


برای فریبای عزیزم...

بزرگترین جراح و متخصص عالم ، قلب شما دو نفر را با شکوه و زیبایی تمام به هم پیوند زد :
 

عمل پیوندتان مبارک.

هیچ اتفاقی در دنیا مهمتر از انتخاب یک همسفر برای بقیه عمر نیست . . .


آغاز سفر دائمی و شراکت در عشق بر شما فرخنده باد .



پدر...

پــــــــــدر ...

باش و با بودنت دلیل بودنمان باش.


روز پدر مبارک






مـــــــرا خـــــیـــــــال تـــــــــــو

 

بـــــــــــی خـــــیــــــال عـــــالـــــــــم کــــــــــــــرد


برای کودکان سوگند باید خورد...

برای کودکان سوگند باید خورد

 

که روزی موج می زد ، بال می گسترد چون دریا ، اینجا درخت

 

مبارک دم نسیمی بود و پروازی و آوازی

 

فشانده گیسوان    رودی

 

گشوده بازوان     دشتی

 

خروش آب بود و  های و هوی گله

 

غوغای جوانانی که شاد و خوش

 

می افکندند رخت اینجا

 

سلام گرم مشتی مردمان نیک بخت اینجا

 

صفای خاطری ، عشق و امیدی بود

 

ترنم شیرین عزیزم برگ بیدی بود

 

گل گندم گل گندم نگاه دختر مردم

 

چه پیش  آمد ؟؟؟


چه پیش آمد که آن گل های خوبی ناگهان پژمرد ؟

 

محبت را و رحمت را مگر دستی شبی دزدید و با خود برد  ؟

 

کجا باور کنند آن روزگاران را

 

برای کودکان سوگند باید خورد

 

دگر در خواب باید دید پرواز پری وار پرستو را

 

کجا اما تواند خفت این گم کرده ره در جنگل آهن

 

کجا آیا تواند ناله داد از کدامین دوست یا دشمن ؟